زوکُــل

در جستجوی یقین

زوکُــل

در جستجوی یقین

زوکُــل

آیا آنتی رئالیسم عام امکان دارد؟

چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۹ ق.ظ
در این نوشته شرحی مختصر از قرائت مایکل دامت از رئالیسم و انتی رئالیسم را ارائه خواهیم داد سپس به وجوه مشترکی که دامت برای آنتی رئالیسم در حوزه های مختلف متافیزیک می شمارد می پردازم،‌ بعد از آن استدلالی مبنی بر عدم امکان آنتی رئالیسم به طور عام با توجه به آرا ون اینوگن مطرح می کنم. در انتها طی رویکرد معرفت شناسانه کانتی مبنی بر یکتایی «طرحواره های مفهومی» به نفع رئالیسم استدلال خواهم کرد.
         مایکل دامت در ابتدای کتاب خود «اساس منطقی متافیزیک» می گوید ادعاهای متافیزیکی شباهت های ساختاری با هم دارند در حالی که تنها موضوع بحث متفاوت است و معمولا در این مورد است که آیا باید موضع رئالیستی نسبت به یک سری اشیا اتخاذ کنیم یا خیر.در هر کدام از حوزه های متافیزیکی معمولا موضع رئالیسم مشخص است اما آنتی رئالیسم شکل واحدی ندارد و تنها از طریق سلب رئالیسم معرفی می شود. رئالیست در یک حوزه مشخص بر این باور است که دسته خاصی از اشیا مستقل از ذهن و فعالیت های ما برای شناخت آنها وجود دارند. او در حوزه های خاص مثال های از ٰرئالیسم و آنتی رئالیسم می آورد، مثلا در مورد جهان فیزیکی موضع رئالیسم که مدعی است اشیا فیزیکی مستقل از ما وجود دارند را می توان در مقابل «پدیدارگرایی» قرار داد. پدیدار گراها معتقد هستند اجسام فیزیکی در واقع تنها برساخت های منطقی داده های حسی هستند. یا در ریاضیات افلاطونگرایی را به عنوان رئالیسم معرفی می کند. اما آنتی رئالیسم می تواند شکل های مختلفی داشته باشد برای مثال «فرمایسم» می تواند در مقابل آن قرار بگیرد.برای افلاطون گرا اشیا ریاضی مستقل از ما وجود دارند و گزاره هایی که در مورد آن ها داریم نیز به طور مستقل درست یا غلط هستند، اما فرمالیست اشیا ریاضی را واقعی نمی داند بلکه آنها را صرفا رشته ای از نماد ها تلقی می کند که ما طبق قواعد خاصی آنها را دست کاری می کنیم. شهود گرا یا «برساخت گرا»ها این ادعا که گزاره هایی در مورد اشیا ریاضی وجود دارند را رد نمی کند بلکه می گوید آنها عملکرد ذهن هستند و صدق آنها وابسه به توانایی ما برای اثبات آنهاست. هم چنین از مواضع مختلف در مورد واقعیت ذهن،‌ واقعیت اشیا نظری علوم، واقع گرایی در اخلاق و نهایتا به قول خود او پیچیده ترین آنها، در باره واقعیت زمان، گذشته و حال مثال هایی می آورد و آنها را مقابل هم قرار می دهد.
در ادامه بیشتر بخوانید...
بعد از آن دامت ویژگی های مشترک رئالیسم در بحث های مختلف را بر می شمرد،‌ او می گوید بنظر می رسد تقریبا همه رئالیست ها بر اصل «دو ارزشی» (principle of bivalence) در منطق تاکید دارند، یعنی اینکه هر گزاره به طور قاطعانه یا درست است یا غلط. این اصل دقیقا برابر با اصل طرد شق ثالث(law of excluded middle) نیست اما اگر در آن بتوان تردید کرد در دومی نیز می توان. بنابراین بحث های متافیزیکی علیه رئالیسم و آنتی رئالیسم ارتباط تنگاتنگی با منطق مورد استفاده ما دارد.
استدلال پیتر ون اینوگن علیه آنتی رئالیسم عام
ون اینوگن در کتابش «متافیزیک» از دیدگاهی تحت عنوان «متافیزیک رایج غرب» دفاع می کند. بنا به این دیدگاه جهان متشکل از اشیائی است که مستقل از ما هستند و ویژگی های را نیزدارند که می توان مستقلا بیان شوند و در واقع قرار داد های زبانی نیستند. برای تز «رئالیسم» دو ویژگی عمده می توان بیان کرد:
1) یک ادعا یا باور بنا به اینکه حالتی از جهان را بازنمایی می کند یا درست اس یا غلط.
2) جهان وجود دارد و دارای ویژگی هایی هست که بخش عمده ای از آن مستقل از باور یا اظهار ماست.
ادعای 1 به نوعی بیانگر تئوری صدق مطابقتی است. او می گوید این باور ها و ادعاهای ما هستند که باید جهان را درست بازنمایی کنند اگر اینکار را بدرستی انجام نمی دهند مشکل ماست نه جهان، این اصل به نوعی اصل دو ارزشی را نیز پشتیبانی می کند. ادعای 2 همان ویژگی مشترک رئالیسم در حوزه های مختلف است. او سپس ادعا می کند که آنتی رئالیسم عام دارای ناسازگاری است، تز اصلی آنتی رئالیسم را با AR نشان می دهیم:
AR:صدق و کذب عینی وجود ندارد
اگر از یک آنتی رئالیست بپرسیم آیا جمله بالا درست است جواب مثبت خواهد داد اما نخواهد پذیرفت که به نحو عینی در ارتباط با جهان است چون در این صورت به حداقل یک جمله عینی درست قائل شده است. پس آنتی رئالیسم باید به فکر نوعی صدق باشد که رابطه ای با جهان عینی مستقل از ذهن نداشته باشد. این نوع صدق باید به گونه ای باشد که تمام گزاره های خوب آن را داشته باشند و هیچکدام از گزاره های بد آن را نداشته باشند و نهایتا خود AR آن را داشته باشد. اما تلاش برای پیدا کردن چنین جایگذینی برای صدق پیوسته منجر به شکست خواهد شد. بسیاری از آنتی رئالیست ها خواهند گفت این جمله به این معنی درست است که با «تجربه ما سازگار است» و خلاف آن علیه تجربه ماست. اما معلوم نیست دقیقا به چه معنا این تز با تجربه ما سازگار است، و البته دیگر ادعاهای فلسفی،‌ اما ادعاهای فلسفی با تجربه های ما رد و اثبات نمی شوند چون کارشان بر خلاف گزاره های علمی پیشبینی طبیعت نیست. این جایگذین صدق،‌یعنی «با تجربه سازگار بودن» ممکن است دو شرط از شرایطی که بالا گفته شد را داشته باشد،‌ یعنی تمام گزاره های خوب با تجربه ما سازگارند و تمام گزاره های بد و ناکار آمد اینطور نیستند، اما شرط سوم برقرار نیست،‌ چرا که AR را ما از تجربه دریافت نکرده ایم. پس رئالیسم به طور عام به نوعی خود را تکذیب می کند.

طرح واره مفهومی عام و دفاع از رئالیسم
به نظر می رسد ما جهان را از طریق قید و بند هایی در یافت می کنیم،‌ یعنی جهان باید قبل از هر چیز از دستگاه شناختی ما خود را بنمایاند. منظور ما به طور خاص مقولات کانتی و صورت های پیشین شهود مانند زمان و مکان و ... نیست،‌ اینکه دقیقا این قید ها چه چیزهایی هستند مد نظر ما نیست. این قیود را «طرحواره مفهومی» conceptual schema می نامیم. بهتر است نام قید را بکار نبریم چرا که قید موقعی معنی دارد که خارج از ان نیز وضع دیگری موجود باشد. این یکی از ادعاهایی است که اکثر آنتی رئالیست ها به نفع خود از آن استفاده می کنند، اما بنظر می رسد سیستم شناختی ما دارای عام ترین و کلی ترین طرحواره مفهومی است به طوری که انتخاب این طرح واره بوسیله ما نبوده و تغییر آن نیز ممکن نیست. برای مثال ما جهان را در قالب «موضوعی» و «محمولی» می فهمیم، یا به عبارتی در قابل «اشیا» و «ویژگی ها و روابط»، این یکی از کلی ترین جنبه های شناختی ماست و خارج از آن نیز نمی توان فکر کرد.برای مثال اگر بگوییم ورای این قالب ها چیزی هست،‌ برای مثال همان «نومن» کانتی،‌ پیشاپیش آن را یک «چیز» تلقی کرده ایم یعنی در قالب «شی بودن» آن را شناختیم. ادعای من این است که این «عام ترین طرحواره مفهومی» که ما از طریق آن به جهان نگاه می کنیم خود دارای پیشفرض های رئالیستی است،‌ این سیستم دارای ساز و کار منطقی است و منطق آن نیز واحد است به طوری که به طور معرفتی نمی توان در آن شک کرد یا آن را تغییر داد. منطقی که بر این طرح واره معرفتی حاکم است نیز دو ارزشی است یا حد اقل بخش عمده آن دو ارزشی است. این همان ادعای دوم ون اینوگن است که می گوید بخش عمده جهان مستقل از باور های ماست. شاید یک آنتی رئالیست بگوید که ما می توانیم در تمام اصول منطقیمان شک کنیم،‌ برای مثال اصل دو ارزشی را در منطق های چند ارزشی یا منطق فازی را قبول نداریم،‌ برای مثال می گوییم صدق مدرج است. یا جمله می تواند بدون ارزش صدق باشد. اما موضع ما نسبت به خود اصول اولیه و پیشفرض های این منطق چیست؟ آیا شرایط صدقی که برای یک سیستم منطقی طراحی می کنیم برای خود آن هم صادق است؟ پس نباید بین سیستم معرفتی و سیستم منطقی که به عنوان یک فعالیت ریاضی باید آن را دید خلطی ایجاد شود.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی