اتمیسم منطقی [1]
اتمیسم منطقی راسل رو نقطه عطفی تو تاریخ فلسفه تحلیلی بحساب میارن.
راسل تو اتمیسم منطقی بیشتر کارش به مهندسی شبیهه تا فلسفی.
این کتاب واقعا شاهکاره، بند بندش رو باید خوند و در موردش تامل کرد. گاهی باید تمرین کرد چون بیشتر به ریاضی محض نزدیکتره تا فلسفه به معنی چیزی که قبل از راسل شناخته می شد. این کتاب یک سری درسگفتاری هست که راسل در سال 1918 داشته، ارای راسل اینجا شدیدا تحت تاثیر فلسفه ی ریاضی بوده که در طی نوشتن Principia Mathematica تجربش کرده بوده.
من یاد داشت هایی از این کتاب برداشتم، و همچنین خیلی یاد داشت ها برداشت ها و نتیجه گیری های خودم بوده که لابلای اونها اضافه کردم و به همین خاطر ممکنه اشتباه کرده باشم، این متن به هیچ وجه خلاصه کتاب نیست من فقط جاهایی از کتاب رو که به نظر خودم جالب بود رو برداشت کردم، البته باید بگم که مطمئن نیستم کتاب رو اونطور که راسل منظورش بوده فهم کردم یا نه، مخصوصا وقتی که وارد مباحث روانشناختی می شد، که کاملا" گیج می شدم.
یادداشت اول :
- واژه ای که یک نسبت مونادیک را بیان می کند یک محمول است و واژه ای که هر نسبتی از مرتبه بالاتر را ارائه می کند یک فعل است .مثل:محمد ب استالف به ب عشق می روزد
- جزئی آن است که بتوان مانند"این" به ان اشاره کرد، گاهی خیلی از جزئیات جزئی نیستند، جزئی نمایند، مانند افلاطون، افلاطون برای خیلی ها افلاطون نیست، نمی توان اورا "این" تعریف کرد. افلاطون = کسی که شاگرد سقراط بود.
- نمی توان گفت امر واقع همواره صادق است، زیرا به چیزی می گویم صادق که کذبش هم متصور باشد. یعنی پتانسیل کاذب بودن هم داشته باشد.شما نمی توانید بگویید به امور واقع باور دارید زیرا گاهی باور به امور کاذب تعلق می گیرد. در واقع شما قضایا را باور دارید نه امور واقع.
- اما از طرفی قضایا "آشکارا" هیچ اند. قضایا در جهان واقعی وجود ندارند، تنها امور واقع هستند که هستند.
- واقعیت هرانچیزی است که باید در توصیف جهان ذکر شود حال آنکه قضایای کاذب جایی در توصیف جهان ندارند.صرفا تمایلاتی هستند که به وقوع نمی پیوندند.
- در رفتار گرایی باور به رفتار شخص باورنده بستگی دارد، "باور" به پدیده های فیزیکی فروکاسته می شود و در نتیجه موجودیتی جدید بوجود نمی آید، پدیده ها به آسانی امور واقع دیگر تبیین می شوند. درست مثل قضایای مولکولی. وقتی می گویم الف ب را باور دارد، این باور وقتی صحیح است که عمل الف نشانگر این صدق باشد. یک حالت علی بین امر واقع ب و رفتار باورنده بوجود دارد، یک باور وقتی صادق است که عمل و رفتار باورنده صادق باشد. یعنی : p->q
- من قضیه الف را باور دارم، نباید هیچوقت باور را یک نسبت دوگانه بین خود و قضیه بدانید، قضیه باید به طور مجزا تحلیل شود و باور نیز همینطور.
- بنابر این باور مورد نظر قضیه ای را در حقیقتا قضیه ای را در حکم مولفه خود در بر ندارد، بلکه مولفه های آن قضیه را در به عنوان مولفه های خود در بر دارد. یعنی در اینکه من قضیه الف را باور دارم، در تحلیل باور الف قضیه بودنش را از دست می دهد.
- باور حقیقتا باید بر اساس انچه باور می شود صورت های منطقی متفاوتی داشته باشد.